نگاه خانوادگی، مدیریت مادرانه
با توجه به معیارهای
مرسوم، محمدرضا اسدآبادی یک مدیرعامل جوان به حساب میآید. اما در عین حال باتجربه
و در راس یک مجموعه گسترده. او مدیرعامل شرکت پخش رازی است با گستردگی فراوان شامل
20 مرکز استانی، یک انبار عظیم دارویی و حدود 1000 نفر نیروی انسانی که وظیفه
دشوار پخش دارو در سراسر کشور را به عهده دارند. فرصت میزبانی از این مدیر برای گپ
و گفتی دوستانه در خصوص مفاهیم موفقیت و دشواریهای کاری این شرکت، فرصتی مغتنم
برای من بود و پیش از هر بحث رسمی گلایه کردم که حضور رسانه ای کمرنگی دارد و
صادقانه گفت که از کودکی از زنگ انشا دلخوش چندانی نداشته است. او در 46 سالگی
حوزههای مختلفی را تجربه کرده تا در نهایت و در 6 سال گذشته حوزه دارو و پخش را
هم به تجربیاتش اضافه کند. لیسانس حسابداری با مدرک MBA؛ خودش را نه یک مدیرعامل که یک
کارمند شرکت پخش رازی میداند و فکر میکند مسئولیتی که به او سپرده شده فرصتی
برای خدمت به کشورش است.
شرکت پخش رازی؛ روی شیب
موفقیت
شرکت پخش رازی در سالهای
اخیر رشد مشخص، باثبات و در جهت موفقیتی را ثبت کرده است. این شرکت در سال 91 در
بررسی شرکتهای بزرگ ایران در جایگاه 128 با فروش 6 هزار میلیارد ریال و در سال 96
در جایگاه 53 و فروش 23 هزار میلیارد ریال قرار گرفته است و جایگاه 30 را هدفگذاری
کردهاند. اما اسدآبادی این موفقیت را اینگونه برآورد میکند:
سنجههای مختلفی وجود
دارد که یک مجموعه موفق است یا خیر. اول باید شاخصها و خط کش مقایسه را پیدا
کنیم. همچنین اگر خرد جمعی و حرکت گروهی وجود داشته باشد و به شکل درست هدایت
شود امکان سریع رسیدن به اهداف وجود دارد. فضای جمعی کاری ما نوآورانه است و راحت
افکار و بحثها تبادل میشود. البته سال 91 وارد صنعت دارو شدم و خیلی هم از این
حوزه میترسیدم.
و او با هراس و ذهنیت
منفی وارد حوزهی کاری جدید شد:
در کنار چند پیشنهاد
مختلف و در واقع با کنجکاوی وارد این کارزار شدم. کار سخت و پیچیده ای است. تقریباً
در همه جای دنیا نگاه امنیتی به دارو وجود دارد، صنعتی با پیچیدگی های فراوان و گستردگی
نیاز در سراسر کشور. لذا کنترل و نظارت زیادی می طلبد که لازم و خوب است و کاش
بیشتر شود چرا که بعد حساسی از زندگی انسان را در بر میگیرد.
ترس، کلیدواژهای بود که
مرا جذب کرده بود و اعتراف صادقانه اسدآبادی به این موضوع باعث شد تا بحث را بیشتر
پیبگیریم و او مدیر مجموعهای است که با ظرافت به هراسها و نگرانیها اشاره میکند:
وقتی وارد حوزه دارویی
شدم شروع به یادگیری کردم. ترس من را مجبور کرد که بیشتر یاد بگیرم، بیشتر تلاش
کنم و بیشتر درگیر بشوم. بنده دیدگاهی دارم که هرچه می هراسم باید برای آن موضوع برنامهای
تنظیم کنم تا بر آن مسلط شوم. همین ترس باعث شد تا با توجه به سوابق قبلی که در
زمینه مالی، اقتصادی و فناوری اطلاعات داشتم دامنه مطالعاتم در این حوزه را ارتقاء
بدهم.
مدیریت مادرانه
در گفتگو با اسدآبادی
مفهوم تازهای را کشف کردیم که ناشی از یک تجربه و دقت نظر شخصی بود. آن هم انتقال
مفهومی شخصی به یک حوزه پیچیده، ظریف و با تضاد منافع بسیار. او پس از ترسیم شاخصههایی
مانند پشتکار، صداقت، منافع جمعی، شفافیت و ... در حوزه کاری خودش از یک رویکرد هم
صحبت کرد به نام مدیریت مادرانه:
از تجربه همراهی دخترم به
مدرسه متوجه شدم اکثر پدران فرزند خود را تا نزدیکی درب ورود مدرسه مشایعت می کنند
و بلافاصله به دنبال مسئولیت های پدرانه خود می روند. اما مادرها عمدتاً فرزند خود
را دقیقاً تا درب ورودی مدرسه و حتی تا داخل حیاط همراهی کرده و گاهی لحظاتی با
عشق و نگرانی به فرزند خود داخل مدرسه نگاه می کنند. درس من این بود که مادرها
پیگیرانه تر از پدرها در انجام این مهم رفتار می کنند. من یک تز مدیریت مادرانه به
این موضوع دادم. مدیریت مادرانه یعنی نگاه دلسوزانه توام با نگرانی به تیم و کار و
مسئولیت. وقتی کاری را به کسی میسپارید پشت سرش حرکت کنید و پیگیری کنید. با
مدیریت پدرانه و آمرانه نمیشود موفق بود.
موفقیت فردی و جمعی
تفاوتهای موفقیت فردی و جمعی هم یکی دیگر از
محورهای گفتگو بود: موفقیت فردی انتخاب درست هدف است و با علاقه و جدیت پیگیری
کردن آن و انتخاب یک تیم مناسب و همسو کردن اهداف جمع برای رسیدن به آن هدف
انتخابی. صادقانه بگویم که من با مشارکت همکارانم بارها اهدافم را تغییر دادهام.
گاهی وقتی وارد جلسه شدم یک هدف دیگر داشتم و در خروج از جلسه هدفم تغییر کرده
است. انتخاب هدف، به مشارکت گرفتن جمع و استفاده از تجربیات دیگران به ما کمک کرده
که مسیر را طی کنیم.
گفتگوی ما با یک تعبیر
تمام شد، آنجا که خواستم مجموعه کاریشان را در یک جمله تعریف کنند و او از واژه
خانواده بزرگ پخش رازی استفاده کرد تا با مدیری گفتگو کرده باشم که نگاه
خانوادگی و مدیریت مادرانه را از او یاد گرفتم.